قینوشلغتنامه دهخداقینوش . [ ] (اِخ ) بنت برکائیل بن محوائیل . مادر حضرت نوح پیغمبر علیه السلام است . رجوع به تاریخ سیستان ص 42 شود.
فَرْجvulva, female external genitalia, cunnusواژههای مصوب فرهنگستاناندام تناسلی بیرونی زنان شامل فنج و لبها و زهراه
کنپوشلغتنامه دهخداکنپوش . [ کُم ْ ] (اِ) برقع که بدان روی پوشند و عربی آن کنبوش و جمع عربی آن کنابیش است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کنبوش و کنابش و کنابیش در همین لغت نامه شود.
کنوزلغتنامه دهخداکنوز. [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کنز که معرب گنج است . (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ کنز. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کنز شود.
محوائیللغتنامه دهخدامحوائیل . [ ] (اِخ ) نام نیای قینوش است که قینوش زن لمک و مادر نوح است . (تاریخ سیستان ص 42).
لمکلغتنامه دهخدالمک . [ ل َ م َ ] (اِخ ) نام پدر نوح پیامبر. لامک . و رجوع به لامک شود. لمکان . (برهان ) : باد امرش چو امر روح ملک باد عمرش چو عمر نوح و لمک . سنائی .ادریس و جم مهندس ، موسی و خضر بنّاروح ملک مزوق نوح لمک دروگر