لارزلغتنامه دهخدالارز. [ رِ ] (اِخ ) نام قریتی از اعمال آمل طبرستان و آن را قلعه ٔ لارز گویند و میان آن و آمل دو روزه راه است . ابوجعفر محمدبن علی اللارزی الطبری متوفی به سال 518 هَ . ق . منسوب بدانجاست . (معجم البلدان ).
لاریزلغتنامه دهخدالاریز. (اِخ ) نام محلی کنار راه زاهدان به خاش میان میرجاوه و سیاه جنگل در 96 هزارگزی خاش .
لارشلغتنامه دهخدالارش . (اِخ ) نام کرسی بخش در کُرزْ از ولایت بریو، کنار رود وِزِر به فرانسه . دارای راه آهن و 766 تن سکنه .
چَفتۀ لاریزcorbel archواژههای مصوب فرهنگستانساختهای شبیه به چَفته که هر رج از آجر یا سنگهای آن از رج زیرین جلوتر است
لارزةلغتنامه دهخدالارزة. [ رِ زَ / زِ ] (اِ) بدرزه . بتوزه فلغز. فلرز. فلرزنگ . دستار. گِرِنک . رجوع به فلرزنگ شود.
لارزةلغتنامه دهخدالارزة. [ رِ زَ / زِ ] (اِ) بدرزه . بتوزه فلغز. فلرز. فلرزنگ . دستار. گِرِنک . رجوع به فلرزنگ شود.
الارزلغتنامه دهخداالارز. [ اَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهریاری بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری واقعدر 27 هزارگزی جنوب خاوری بهشهر و 4 هزارگزی جنوب رودخانه ٔ نکا. کوهستانی و معتدل است و هوای آن مرطوب و مالاریائی است و <span c