ژلاتینلغتنامه دهخداژلاتین . [ ژِ ] (فرانسوی ، اِ) اصل آن به زبان لاتین ژلاسیو به معنی انجماد و یخ بستن است و آن ماده ای است شبیه به لرزانک میوه که از الیاف نسوج حیوانات گرفته میشود و برای ساختن چسب ها بکار میرود و در چاپ نیز بکار است .
لاتنلغتنامه دهخدالاتن . [ ت َ ] (اِخ ) لاتین . نام سکنه ٔ اصلی سرزمین لاسیوم . رجوع به لاسیوم و لاتین شود.
لاتنلغتنامه دهخدالاتن . [ ت ُ ] (اِخ ) در اساطیر یونان نام مادر آپلن و دیان از ژوپیتر. و هم چشم ژونن .
لطینیلغتنامه دهخدالطینی . [ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به لطین . لاطینی . رجوع به لاطین و لاطن و لاتین شود. || از مردم لاطین : و هو «بلوطی » اسم لطینی . (ابن البیطار).
لطینیهلغتنامه دهخدالطینیه . [ل َ نی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ، اِ) تأنیث لطینی . از مردم لاطین . لاطینیه . || زبان لاطینی (لاتینی ).
ژوستنلغتنامه دهخداژوستن . [ ت َ ] (اِخ ) نام مورخ لاتینی در قرن دوم میلادی . زمان زندگانی این مورخ درست معلوم نیست و تصور میکنند که در زمان آنتونن ها بخصوص آنتونن لوپیو (مقدس ) زندگانی میکرده است (یعنی تقریباً بین 138 و 161 م
حب السلاطینلغتنامه دهخداحب السلاطین . [ ح َب ْ بُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) دَند. کرچک هندی . صاحب اختیارات بدیعی در دند گوید حب خطائی است .
سلاطینلغتنامه دهخداسلاطین . [ س َ ] (ع اِ) ج ِ سلطان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : همه بزرگانندو بجاه و خدمت سلاطین تقدم داشتند. (تاریخ بیهقی ).یکچند پیشگاه همی دیدی در مجلس ملوک و سلاطینم . ناصرخسرو.و دیگر سلاطین دولت میمون را که خد
سقلاطینلغتنامه دهخداسقلاطین . [ س َ ] (معرب ، اِ) سقرلات است و جامه ٔ نخجوانی را نیز گویند. (برهان قاطع).