لاعبیلغتنامه دهخدالاعبی . [ ع ِ بی ی ] (ص نسبی )منسوب به لاعب . و بدین نسبت یکی از اجداد ابی الحسن احمدبن عبداﷲبن محمدبن عبداﷲ اللاعبی الاسماطی المعروف به ابن اللاعب شهرت یافته است ... (سمعانی ورق 595).
لایؤبیلغتنامه دهخدالایؤبی . [ ی ُءْ با] (ع ص مرکب ) (از: لا + یؤبی ) بحر لایؤبی ، فلان بحری لایؤبی است ؛ یعنی هرگز منقطع نشود و به آخر نرسد بلکه نفع او همیشگی باشد. و همچنین است کلاءٌ لایؤبی .