خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لامع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لامع
/lāme'/
معنی
درخشان؛ درخشنده؛ تابان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تابان، تابنده، درخشان، درخشنده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لامع
واژگان مترادف و متضاد
تابان، تابنده، درخشان، درخشنده
-
لامع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] lāme' درخشان؛ درخشنده؛ تابان.
-
لامع
لغتنامه دهخدا
لامع. [ م ِ ] (ع ص ) تابنده . تابان .(دهار). درخشان . روشن . درفشان . رخشنده : لیک سرخی بر رُخی کولامع است بهر آن آمد که جانش قانع است . مولوی .- مثل ِ برق لامع ؛ سخت بشتاب ، عظیم درخشان .
-
لامع
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (ص فا.) درخشان ، روشن .
-
لامع
دیکشنری عربی به فارسی
تابناک , روشن , درخشان , تابان , افتابي , زرنگ , باهوش
-
واژههای همآوا
-
لاما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: lama] (زیستشناسی) lāmā نوعی شتر بیکوهان به رنگ خرمایی، سیاه، سفید، یا ابلق که در امریکای جنوبی پیدا میشود و قدش به یک متر میرسد.
-
لاما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: lama، مٲخوذ از تبتی] lāmā مرد روحانی یا کاهن بودایی در طریقۀ لامائیسم.
-
لاما
لغتنامه دهخدا
لاما. (اِ) نوعی از پستانداران نشخوارکننده که بالنسبه عظیم الجثه است و به آن شتر بی کوهان نیز گویند و بومی کشور پرو است .
-
لاما
لغتنامه دهخدا
لاما. (اِخ ) کشیش بودائی تبت . نامی که به رؤسا و پیشوایان دین بودائی که در تبت و مغلستان انتشار دارد اطلاق گردد و اینان ماناسترها و عبادتگاههای این دو کشور را پر کرده اند و به این مناسبت مذهب بودا را مذهب لاما نیز مینامند. قائد اعظم این روحانیون و ت...
-
لاما
لغتنامه دهخدا
لاما. (اِخ ) نام کرسی بخش از ولایت باستیا در ایالت (کرس ) فرانسه . دارای 515 تن سکنه .
-
لاما
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) شتر بی کوهان .
-
لاما
فرهنگ فارسی معین
[ تبتی ] (اِ.) پیشوای مذهب لامایی .
-
جستوجو در متن
-
لامعه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: لامعَة، مؤنثِ لامع، جمع: لوامع] [قدیمی] lāme'e = لامع