لغتنامه دهخدا
پیلبازی . (حامص مرکب ) عمل پیلباز. بازی کردن با فیل . || باختن فیل . || بازی فیل . بازی و لعب کردن چون فیل . || با فیل به جنگ پرداختن و چپ و راست به حرکت درآوردن فیل برابر خصم : هم این زابلی نامبردار مردزپیلی فزون نیست اندر نبردیکی پیلبازی