خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لج باز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لج باز
معنی
(لَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) یک دنده ، خودرأی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لج باز
لغتنامه دهخدا
لج باز. [ ل َ ] (نف مرکب ) لجوج . ستهنده . ستیهنده در رای خود. مستبد به رأی . یک دنده . یک پهلو. عنود. ستیزه کار. خیره .
-
لج باز
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) یک دنده ، خودرأی .
-
واژههای مشابه
-
لَج
لهجه و گویش دزفولی
مخالفت بی دلیل و بی منطق
-
لج افتادن
لغتنامه دهخدا
لج افتادن . [ ل َ اُ دَ ] (مص مرکب ) (...با کسی )، با وی بستیزه برخاستن . آغاز ستیزه کردن با کسی .
-
لج کردن
لغتنامه دهخدا
لج کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ستیزه کردن . لجاج کردن . لجاجت کردن . ستهیدن . رجوع به لج و لجاج شود : او [مؤذن بدآواز] ستیزه کرد و لج بی احترازگفت در کافرستان بانگ نماز. مولوی .هر چه میگفت لَلَه لج میکرددهنش را به لله کج میکرد.ایرج میرزا.
-
لَج کردن
لهجه و گویش بختیاری
laj kerdan لَج کردن.
-
کج لج
لهجه و گویش مازنی
kaj laj ۱کش و قوس ۲کج و معوج
-
لج هاکردن
لهجه و گویش مازنی
laj haakordan ۱لج کردن ۲بیماری مسری
-
بد لج
لهجه و گویش مازنی
bad laj سمج و لجوج
-
لج کردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: laǰ bekeri طاری: laǰ kard(mun) طامه ای: laǰ kardan طرقی: laǰ kardmun کشه ای: laǰ kardmun نطنزی: laǰ kardan
-
لج بودن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
spite
-
لج دار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
spiteful
-
لج کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
insist, insistence
-
لَج و قهر
فرهنگ گنجواژه
لجاجت.