لریهلغتنامه دهخدالریه . [ ] (اِخ ) نام موضعی ظاهراً به اسپانیا. رجوع به الحلل السندسیة ج 2 ص 156 شود.
لرهلغتنامه دهخدالره . [ ل َ رَ ](اِخ ) کوهی به ارتفاع 9200 پا، میان استرآباد و تاش . (مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 79).
لرهلغتنامه دهخدالره . [ ل ِ رِ ] (اِخ ) کرسی بخش در «شِر». از ولایت بورژ. کنار کانال لوآر به فرانسه . دارای 1076 تن سکنه .
لرهلغتنامه دهخدالره . [ ل ُ رِ ] (اِخ ) ژان . روزنامه نویس فرانسوی . مولد کارنتان در قرن هفدهم میلادی .
لیرهلغتنامه دهخدالیره . [رَ / رِ ] (اِ) مسکوک زرین انگلیسی . پولی از انگلیس و ترک : لیره ٔ ترک . لیره ٔ استرلینگ . لیره ٔ عثمانی . رجوع به کتاب النقود العربیة ص 229 و فهرست آن شود. صاحب فرهنگ نظام گوید: اصل کلمه از لیبر یونان
لاورسلغتنامه دهخدالاورس . [ رُ ] (لاتینی ، اِ) غار. دهمست . رند. دِهم . عمار. ذاقی . برگ بو. نوعی از لراسه ، شامل درختانی که پیوسته سبز باشند. رجوع به لریه شود.
ذات الریهفرهنگ فارسی عمیددرد، ورم، و چرکی که بر اثر سرماخوردگی شدید و گریپ در ریه پیدا میشود؛ ورم شش؛ پنومونی؛ سینهپهلو.
قصبة الریهفرهنگ فارسی عمیدیکی از مجاری تنفسی بهصورت لولهای غضروفی در بدن پستانداران که از حلقوم و ناحیۀ گردن پایین رفته و بعد دوشاخه میشود و هر شاخه به یکی از ریهها اتصال پیدا میکند؛ نای.
ذات الریهفرهنگ فارسی معین(تُ رّ یِ) [ ع . ذات الرئة ] (اِمر.) عفونت و التهاب در نسج ریه خصوصاً به وسیلة میکربی به نام پنوموکوک .