خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لشک
/lašk/
معنی
شبنمی که مثل برف روی زمین را سفید کند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بشک، پشک› [قدیمی] lašk شبنمی که مثل برف روی زمین را سفید کند.
-
لشک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹لشکه› [قدیمی] lašk پاره.= لشکلشک: [قدیمی] پارهپاره.
-
لشک
لغتنامه دهخدا
لشک . [ ] (اِخ ) نام موضعی در حدود شرقی بیرجند.
-
لشک
لغتنامه دهخدا
لشک . [ ل َ ] (اِ) پاره . (برهان ) (جهانگیری ). لشکه . لشک لشک ؛ پاره پاره . (برهان ). صاحب انجمن آرا گوید مأخذ لشکر از اینجاست . وبر اساسی نیست . || شبنم . (جهانگیری ). شبنم و آن رطوبتی باشد در هوا که بر روی زمین و سبزه نشیند و مانند برف زمین را سف...
-
لشک
لغتنامه دهخدا
لشک . [ ل َ ] (اِ) نامی که در لاهیجان و دیلمان به داردوست دهند. عشقه . عشق پیچان . مهربانک . لبلاب . رجوع به داردوست شود.
-
لشک
لغتنامه دهخدا
لشک . [ ل ِ ] (اِ) شبنم . لَشک . رجوع به لَشْک شود.
-
لشک
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِ.) 1 - پاره . 2 - شبنم .
-
لشک
لهجه و گویش مازنی
leshk ماله ای که تار و پود آن از ترکه و شاخه ی درخت می باشد و آن ...
-
لشک
لهجه و گویش مازنی
lashk ۱تر – خیس – نم دار ۲نوعی سبزی خودرو که در پلو هم ریزند
-
لشک
واژهنامه آزاد
شاخه درخت
-
لشک
واژهنامه آزاد
شاخه درخت
-
واژههای مشابه
-
لشک لشک
لغتنامه دهخدا
لشک لشک . [ ل َ ل َ ] (ص مرکب ) پاره پاره . (آنندراج ) (جهانگیری ). لخت لخت . (آنندراج ). لشکه لشکه : پر شد چو آژیری کنارم دیده تا بارید اشک آژیر در ماهیتی یا خود جگر شد لشک لشک .اسدی (از جهانگیری ).
-
لشک لشک
فرهنگ فارسی معین
(لَ. لَ)(ص مر.)پاره پاره ، لخت - لخت .
-
تت لشک
لهجه و گویش مازنی
tet lashk صدای شکستن – صدایی نظیر شکستن یک باره و متوالی ظروف شیشه ...