لغزهفرهنگ فارسی معین(لَ زَ یا زِ) (اِ.) (عا.) برشی از میوه ، قطعه ای از پرتقال ، لیمو و مانند آن : یک لغزه پرتقال .
یلغزهلغتنامه دهخدایلغزه . [ ی َ غ َ زَ / زِ ] (اِ) پوست خشخاش . (ناظم الاطباء). به معنی کوکنار است . (از شعوری ج 2 ورق 448).
لغزه 1glissando, glissواژههای مصوب فرهنگستانفنی در اجرای موسیقی که در آن نوازنده یا خواننده محدودهای صوتی را بهصورت سراندن یا گذر از همۀ نغمههای آن اجرا میکند
لغزه 2parapraxis, parapraxiaواژههای مصوب فرهنگستانخطایی که گمان میرود بیانگر آرزوها و نگرشها و تکانههای ضمیر ناآگاه (unconscious) است متـ . لغزش فرویدی Freudian slip
لغزه 1glissando, glissواژههای مصوب فرهنگستانفنی در اجرای موسیقی که در آن نوازنده یا خواننده محدودهای صوتی را بهصورت سراندن یا گذر از همۀ نغمههای آن اجرا میکند
لغزه 2parapraxis, parapraxiaواژههای مصوب فرهنگستانخطایی که گمان میرود بیانگر آرزوها و نگرشها و تکانههای ضمیر ناآگاه (unconscious) است متـ . لغزش فرویدی Freudian slip
لغزه 1glissando, glissواژههای مصوب فرهنگستانفنی در اجرای موسیقی که در آن نوازنده یا خواننده محدودهای صوتی را بهصورت سراندن یا گذر از همۀ نغمههای آن اجرا میکند
لغزه 2parapraxis, parapraxiaواژههای مصوب فرهنگستانخطایی که گمان میرود بیانگر آرزوها و نگرشها و تکانههای ضمیر ناآگاه (unconscious) است متـ . لغزش فرویدی Freudian slip
یلغزهلغتنامه دهخدایلغزه . [ ی َ غ َ زَ / زِ ] (اِ) پوست خشخاش . (ناظم الاطباء). به معنی کوکنار است . (از شعوری ج 2 ورق 448).
ردّ زمینلغزهlandslide trackواژههای مصوب فرهنگستانمسیر حاصل از حرکت یک زمینلغزه بر روی سنگها یا خاک سطحی
زمینلغزهlandslideواژههای مصوب فرهنگستانلغزش یا ریزش محسوس یک تودۀ نسبتاً خشک خاک یا سنگ یا ترکیبی از هر دو براثر نیروی گرانش