لمسیلغتنامه دهخدالمسی . [ ل َ ] (حامص ) قابلیت ارتجاع . حالت و چگونگی آنچه خم و راست تواند شد بی شکستن . || فالج .
لمسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ت] لمسی، لامسه محسوس، ملموس ◄ چگال دستی، یدی، بازویی راستدست، چپدست مماس، مجاور