لغتنامه دهخدا
کلهسة. [ ک َ هَ َ س َ ] (ع مص ) ترسیدن از چیزی . (از منتهی الارب ). ترسیدن . (آنندراج ). کلهس الشی ٔ کلهسة؛ ترسید و خوفناک گردید از آن . (از اقرب الموارد). کلهسه ُ کلهسة؛ ترسید از او و فزع کرد. (ناظم الاطباء). || کوشیدن و لازم گرفتن کار را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از نا