لهواطلغتنامه دهخدالهواط. [ ] (اِخ ) پور ارجاسب پور فیروزهفدهمین سلاطین ساسانیه . رجوع به حبیب السیر چ 1 تهران ج 1 ص 340 شود. و کلمه ظاهراً مصحف «کوات » (کواط) اول جاماسب پسر فیروز بیست ودومین
لواذلغتنامه دهخدالواذ. [ ل ِ ] (ع مص ) لیاذ.لوذ. ملاوذة. || همدیگر را پناه گرفتن . || با هم کشتی گرفتن . || فریب دادن . || خلاف کردن . لوذانیة. (منتهی الارب ).
لواطلغتنامه دهخدالواط. [ ل َوْ وا ] (ع ص ) لاطی . غلامباره . تازباز. شاهدباز. (مجموعه ٔ مترادفات ص 312).
لواثلغتنامه دهخدالواث . [ ل ِ ] (ع اِ) آرد که بر خوان زیر خمیر افشارند. آن آرد که بر نان پراکنند گاه پختن . (مهذب الاسماء).