لواطةلغتنامه دهخدالواطة. [ ل ِ وا طَ ] (ع مص ) لوط. لِواط. کار قوم لوط کردن . (منتهی الارب ). اِغلام کردن . از راه پس رفتن زن یا مرد را. غلامبارگی . تازبازی . بچه بازی : می و قمار و لواطه به طریق سه امام مر ترا هر سه حلال است هلا سر بفراز.
لواتةلغتنامه دهخدالواتة. [ ل َ ت َ ] (اِخ ) موضعی است به اندلس . (منتهی الارب ). ناحیه ای است از اندلس در فریش . || قبیله ای است در بربر. رجوع به بربر شود.(از معجم البلدان ). و هی القبیلة الثانیة من الطائفة الثانیة من البربر و هم الذین منهم بالدیار المصریة. قال الحمدانی : و یقال لواثا بالالف .
لواثةلغتنامه دهخدالواثة. [ ل ُ ث َ ] (ع اِ) گروه . || آرد که بر خوان زیر خمیر افشارند. لواث . || (ص ) آنکه بهر چیز آلوده گردد. (منتهی الارب ).
لواطهفرهنگ فارسی معین(لَ طَ یا طِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) درآمیختن با امرد، لواط . 2 - (اِمص .) غلامبارگی ، شاهدبازی .
صمعة لواتهلغتنامه دهخداصمعة لواته . [ ص ُ ع َ ت ُ ل ُ ت َ ] (اِخ ) ایالتی است به مغرب نزدیک قسطنطنیةالهواء. (یادداشت مؤلف ). قَسَطنطنیةُالْهَواء، شهر و قلعه ای بزرگ از حدود آفریقا... (معجم البلدان ). رجوع بدان کلمه در این لغت نامه شود.
قمارلغتنامه دهخداقمار. [ ق ِم ْ ما ] (اِ) قِمار. بازی قمار : می و قمّار و لواطه بطریق سه امام مر ترا هر سه حلال است هلا سر بفراز.ناصرخسرو.