یلوهایانRallidaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از راستۀ درناسانان که اندازهای کوچک تا متوسط دارند و منقار آنها باریک و گردن نسبتاً بلند و بالها پهن و دم کوتاه و نرم است
وام پُرخطرsub-prime loan/ subprime loanواژههای مصوب فرهنگستانوامهایی که احتمال نکول در آنها نسبتاً بالا است
چلوانلغتنامه دهخداچلوان . [ چ َل ْ ](اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «آبادیی از چارمحال اصفهان است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 260). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است : «دهی از دهستان لار بخش حومه ٔ شهرستان شهرکرد که در <span class=
لؤوحلغتنامه دهخدالؤوح . [ ل ُ ئو ] (ع مص ) لوح . لواح . لوحان . تشنه شدن . (منتهی الارب ). رجوع به لَوح شود.
نعل وارونلغتنامه دهخدانعل وارون . [ ن َ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از کاری که مردم بدان پی نبرند. (انجمن آرا). وسیله ٔ فریب دادن و گمراه ساختن . نعل وارونه . رجوع به نعل وارونه شود : عشق خوش دارد مرا بهر فریب دیگران پیش پای ساده لوحان نعل وارونش منم .<p
لوحلغتنامه دهخدالوح . [ ل َ ] (ع مص ) لُوح . لُواح . لووح . لوحان . تشنه شدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (زوزنی ). || درخشیدن برق . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). تاویدن . (تاج المصادر). تابیدن . (دهار) (زوزنی ). || برگردانیدن گونه ٔ کسی را سفر یا تشنگی . (منتهی الارب ). گونه گردانیدن سف
ساهوللغتنامه دهخداساهول . (اِخ ) (الشیخ ...) ابن مهادیوبن جکدیو التیوری معروف به بابا رتن هندی . مؤلف شد الازار در اثناء ترجمه ٔ و «شیخ سعدالدین محمدبن المظفربن روزبهان » آورده : و صحب الشیخ ساهول بن مهادیوبن جکدیو التیوری المعروف برتن و روی عنه احادیث . سپس محمد قزوینی در حاشیه آرد: چنین است
ساعدلغتنامه دهخداساعد. [ ع ِ ] (ع اِ) بازوی مردم . (منتهی الارب ) (آنن-دراج ). بازو. (غیاث از صراح و منتخب ). || ذراع . (شرح قاموس ). در استعمال فارسیان مابین کف دست و آرنج را گویند. (غیاث ). رَش ّ. (دهار). از مچ دست تا آرنج . ارش . رش دست . آرنج . پیلسته . مابین مرفق و کف :<