لوسنلغتنامه دهخدالوسن . [ س ُ ](اِخ ) لوئی . کاردینال فرانسه ، مولد مولوریه . آرشیوک ریمس . (1842-1930 م .).
لوسینلغتنامه دهخدالوسین . [ ی َ ] (اِخ ) سَن . کشیش ، مولد سامُزات در حدود سال 235 م . و شهید به سال 312 م . در آنتیوش . ذکران وی هفتم ژانویه است .
لوشنلغتنامه دهخدالوشن . [ ش َ ] (اِ) لَجن . لَژن . لوش خره . گل تیره ٔ بن آبها و تالابها. گل سیاه که در بن حوضها و ته جویها به هم رسد. (برهان ) : نهالی به زیرش زلوشن بُدی ز بر چادرش آب روشن بُدی .اسدی .
لویشنلغتنامه دهخدالویشن . [ ل َ وی ش َ ] (اِ) لویش . لبیشه . لویشه . لباشه . لواشه . لباچه . رجوع به هر یک از مدخل ها در ردیف خود شود : لطف او شد نشیمن صهباقهر او شد لویشن دریا.خاقانی (از جهانگیری ).
پلوسنلغتنامه دهخداپلوسن . [ پ ِ س َ ] (اِخ ) کرسی بخش لورا در ناحیه ٔ سنت اتین و 45هزارگزی آن . دارای 3269 تن سکنه .
ژرنلغتنامه دهخداژرن . [ ژِ رُ ] (اِخ ) (سابقاً: باروک ) نام قصبه ای به مجمعالجزایر فیلیپین (در جزیره ٔ لوسَن )، دارای 7805 تن سکنه .
آلوسنلغتنامه دهخداآلوسن . [ س َ ] (اِ) قسمی زردآلوی لطیف : پس بخور مطبوخ آلوسن تو زودتا کند تسکین برد و هم خمود.حکیم شیرازی (از شعوری ).
پلوسنلغتنامه دهخداپلوسن . [ پ ِ س َ ] (اِخ ) کرسی بخش لورا در ناحیه ٔ سنت اتین و 45هزارگزی آن . دارای 3269 تن سکنه .
آلوسنفرهنگ فارسی عمیدگیاهی با ساقههای بلند شبیه رازیانه، برگهای بیضیشکل، تخمهای سبز تیره، و گلهای سرخرنگ که ریشۀ آن شبیه زردک است.