لغتنامه دهخدا
لوفا. (اِ) خیری . عَلقم . حَنظل . قثاءالحمار. قنطوریون . داروئی است که آن را قنطوریون خوانند. خوردن آن زنان را بچه ٔ مرده از شکم برآرد و بعضی گویند نوعی از حی العالم است . (برهان ). به عبرانی حی العالم است ونزد بعضی قنطوریون صغیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). صاحب منهاج گوید: ق