لولالغتنامه دهخدالولا. [ ل َ ] (ع ق مرکب ) (از: لو، اگر + لا، نه ) اگرنه . (ترجمان القرآن جرجانی ): ولولا؛ اینکه . و اگرنه اینکه : لولا اجتبیتها؛ چرا فراننهادی آن را از خویشتن . (ترجمان القرآن جرجانی ).
لولالغتنامه دهخدالولا. [ ل َ / ل ُ ] (اِ) لولب آهنی که وسیله ٔ اتصال لنگرهای در به چهارچوب و گشاد و بند در است .- لولای توهمی ؛ نوعی از لولا که جفتهااز یکدیگر جدا نگردند.- لولای چاکدار ؛ نوعی لولا که دو
لولالغتنامه دهخدالولا. [ ل َ ] (ع ق مرکب ) (از: لو، اگر + لا، نه ) اگرنه . (ترجمان القرآن جرجانی ): ولولا؛ اینکه . و اگرنه اینکه : لولا اجتبیتها؛ چرا فراننهادی آن را از خویشتن . (ترجمان القرآن جرجانی ).
لولالغتنامه دهخدالولا. [ ل َ / ل ُ ] (اِ) لولب آهنی که وسیله ٔ اتصال لنگرهای در به چهارچوب و گشاد و بند در است .- لولای توهمی ؛ نوعی از لولا که جفتهااز یکدیگر جدا نگردند.- لولای چاکدار ؛ نوعی لولا که دو
لولالغتنامه دهخدالولا. [ ل َ ] (ع ق مرکب ) (از: لو، اگر + لا، نه ) اگرنه . (ترجمان القرآن جرجانی ): ولولا؛ اینکه . و اگرنه اینکه : لولا اجتبیتها؛ چرا فراننهادی آن را از خویشتن . (ترجمان القرآن جرجانی ).
لولالغتنامه دهخدالولا. [ ل َ / ل ُ ] (اِ) لولب آهنی که وسیله ٔ اتصال لنگرهای در به چهارچوب و گشاد و بند در است .- لولای توهمی ؛ نوعی از لولا که جفتهااز یکدیگر جدا نگردند.- لولای چاکدار ؛ نوعی لولا که دو
قلولالغتنامه دهخداقلولا. [ ق َ ل َ ] (ع اِ) قاز که مرغ معروفی است . (آنندراج از شرح نصاب ) (تحفه ٔحکیم مؤمن ) یوسف شارح نصاب آن را به ضم اول و فتح لام نویسد. (آنندراج از غیاث ). رجوع به قلولی ̍ شود.