لولرلغتنامه دهخدالولر. [ لو ل َ ] (اِ) از اسمای خدای عزّ و جل . (شعوری ). (و ظاهراً کلمه ٔ لرلر یا گرگر باشد).
لولاگرلغتنامه دهخدالولاگر. [ ل َ / لُو گ َ ] (ص مرکب ) لولائی . لولافروش . آن که لولا فروشد. لولاساز. آنکه لولا سازد.
لولیگریلغتنامه دهخدالولیگری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل کردن چون لولی . تباهکاری زن .- امثال : لولی گری تخم نیست که بکارند .هرکه لولیگری کرد لولی است .
لولوهرلغتنامه دهخدالولوهر. [ هََ ] (اِخ ) دهی از دهستان آورزمان شهرستان ملایر واقع در 35هزارگزی باختر شهر ملایر، کنار راه مالرو بیخوران به دهلق . جلگه ، معتدل و مالاریائی . دارای 492 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات .
مونوسلولرلغتنامه دهخدامونوسلولر. [ م ُ ن ُ س ِ لو ل ِ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) (اصطلاح زیست شناسی ) تک یاخته . (لغات فرهنگستان ص 34). رجوع به تک یاخته شود.