ژان لومنیهلغتنامه دهخداژان لومنیه . [ م ُ ی ِ ] (اِخ ) (قدیس ) بطریق اسکندریه . مولد او قبرس و وفاتش بسال 617 م . بوده است .
لامنهلغتنامه دهخدالامنه . [ م ِن ْ ن ِ ] (اِخ ) فلیسیته دو. فیلسوف فرانسوی . مولد «سَن مالو» (1782-1854 م .). وی در زمره ٔ کشیشان درآمد و نخست طرفدار افراطی اصول سلطه ٔ دینی بود و سپس به آزادیخواهی کاتولیکی گرائید و آنگاه داعی
لامانیلغتنامه دهخدالامانی . (حامص ، اِ) لاف و گزاف و دروغ . (برهان ). گزافه در سخن . منسوب به فریب و دروغ . (غیاث ، از شرح خاقانی ) : چه سستی دیدی از سنت که رفتی سوی بی دینان چه تقصیر آمد از قرآن که گشتی گرد لامانی . سنائی .سخنت را ن
لامانیفرهنگ فارسی عمید۱. چاپلوسی.۲. هرزهگویی.۳. بیایمانی.۴. لافوگزاف.۵. دروغ.۶. (صفت) چاپلوس.۷. (صفت) لافزننده.