لونگلغتنامه دهخدالونگ . [ ل َ وَ گ َ ] (هندی ، اِ) اسم هندی قرنفل است . (فهرست مخزن الادویه ). قرنفل . ان القرنفل یسمی لونگ بسبب انه یجلب من ارض تسمی لنگ . (ماللهند بیرونی ص 159).
موتور میللنگبلندlong block engineواژههای مصوب فرهنگستانموتوری که هم طول بدنه و هم طول میللنگ آن در قیاس با موتورهای چهارسیلندر خطی و موتورهای خورجینی بلندتر است
کاوند لاگینLuggin probeواژههای مصوب فرهنگستانلولۀ مویین کوچکی که از برقکاف پُر شده باشد و، با قرار گرفتن در نزدیکی سطح فلز، بین فلز موردمطالعه و الکترود مرجع مسیر هدایت یونی برقرار کند متـ . لولۀ مویین لاگینـ هابر Luggin-Haber capillary
لئونیلغتنامه دهخدالئونی . [ ل ِ ءُ ] (اِخ ) لئون مجسمه ساز و حروف ریز و مدال ساز ایتالیائی . مولد آرزو در حدود 1509 و وفات 1590 م .
لوئینیلغتنامه دهخدالوئینی . (اِخ ) برناردینو. نقاش پیرو مکتب میلان ، شاگرد لئوناردو داوینچی ، مولد میان سالهای 1475 و 1480 م . وفات پس از سال 1533 م .
لونگالغتنامه دهخدالونگا. [ ] (اِ) نامی که در شهسوار و رامسر به ملچ ، ملج ، ملیج ، شلدار، لروت دهند. رجوع به ملج شود. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 210).
چین لونگلغتنامه دهخداچین لونگ . (اِخ ) نام اصلیش هونگ لی (1711 - 1799 م .) چهارمین امپراطور (1736 - 1796 م .) چین از سلسله ٔ چینگ . در دوره ٔ سلطنت وی چین به منت
کی لونگلغتنامه دهخداکی لونگ . [ لُن ْ ] (اِخ ) بندری است در جزیره ٔ فرمز که 268800 تن سکنه دارد. (از لاروس ).
lungesدیکشنری انگلیسی به فارسیلونگ، جهش، پرتاب ناگهانی، خیز، حمله ناگهانی، پیشروی ناگهانی، سخمه، پرتاب کردن، جهش کردن، خیز زدن
لونگالغتنامه دهخدالونگا. [ ] (اِ) نامی که در شهسوار و رامسر به ملچ ، ملج ، ملیج ، شلدار، لروت دهند. رجوع به ملج شود. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 210).
چین لونگلغتنامه دهخداچین لونگ . (اِخ ) نام اصلیش هونگ لی (1711 - 1799 م .) چهارمین امپراطور (1736 - 1796 م .) چین از سلسله ٔ چینگ . در دوره ٔ سلطنت وی چین به منت
زلنگ و زولونگلغتنامه دهخدازلنگ و زولونگ .[ زَ ل َ گ ُ ] (اِ صوت ) صدای زنگ . (فرهنگ رازی ص 79).اسم صوت است و نواختن آهنگ موسیقی و شروع بزن و بکوب یا صدای زنگ چارپایان و درای اشتران را می رساند. (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
کی لونگلغتنامه دهخداکی لونگ . [ لُن ْ ] (اِخ ) بندری است در جزیره ٔ فرمز که 268800 تن سکنه دارد. (از لاروس ).