لِأَجَلٍ غَيرِ مُسَمّيدیکشنری عربی به فارسیتا اطلاع بعدي , تا مدت نامعلومي , تا اطلاع ثانوي , براي مدت نامعلومي
لاجللغتنامه دهخدالاجل . [ ل ِ اَ ل ِ ] (ع حرف اضافه ٔ مرکب ) (از: حرف «ل » + اَجْل ) برای ِ. از بهرِ.
لوجلیلغتنامه دهخدالوجلی . [ ل َ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پیچرانلو از بخش باجگیران شهرستان قوچان ، واقع در 29هزارگزی جنوب باختری باجگیران و 21هزارگزی باختر راه شوسه ٔ عمومی قوچان به باجگیران . کوهستانی و سردسیر. دارای <span c
لازاللغتنامه دهخدالازال . (اِخ ) اَنتوان شارل لوئی ، کنت دو. نام بهترین ژنرال فرانسوی سپاه بناپارت . مولدمتز به سال 1775 و مقتول در واگرام به سال 1809م .
لازاللغتنامه دهخدالازال . (اِخ ) آلبر دو. روزنامه نویس فرانسوی . مولد مانس و وفات به پاریس (1833-1886 م .). نبسه ٔ لازال مذکور فوق .