لغتنامه دهخدا
لازب . [ زِ ] (ع ص ) ثابت و برجای . (منتهی الارب ). || چفسیده . چسبیده . دوسیده . یقال : صارالشی ٔ یاصار الأمر ضربة لازب و هو افصح من لازم . (منتهی الارب ). لازم . (دهار). دوسنده . چفسنده . چسبنده . لاصق . لاتب .- ضربت لازب ؛ ضربی را گویند که پس