لْيَبْکُواْفرهنگ واژگان قرآنبايد كه بگریند (تركيب لـِ با فعل مضارع نيز فعل امر مي سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" يا "فـَ" بيايد ، اين لام ساكن مي شود مثل "وَلْيَبْکُواْ")
لبقةلغتنامه دهخدالبقة. [ ل َ ب ِ ق َ ] (ع ص ) تأنیث لَبِق . || زن نیکوکرشمه . (منتهی الارب ). لبیقة.
لبکةلغتنامه دهخدالبکة. [ ل َ ب َ ک َ ] (ع اِ) لقمه یا پاره ای از اشکنه . یقال ما ذُقت عنده عبکة و لالبکة. (منتهی الارب ). پاره ٔ ثرید. (مهذب الاسماء). || طعامی است که خرما و روغن و پینو را بشورانند و گاهی بجای پینو پِسْت ریزند. (منتهی الارب ).
مقابلهلغتنامه دهخدامقابله . [ م ُ ب َ / ب ِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِمص ) رویارویی و مواجهه . (ناظم الاطباء). مقابلة : ملک حسین را... با امیر مسعود مقابله روی نمود. (حبیب السیر خیام ج <span class="hl" dir="