لْيَحْکُمْفرهنگ واژگان قرآنباید که حکم کنند(در اصل "لِيَحْکُمْ"(صيغه امر غائب بوده )كه با اضافه شدن واو براي سهولت لام ساكن شده است )
لحقم الجنیلغتنامه دهخدالحقم الجنی . [ ل َ ق َ مُل ج ِن ْ نی ] (اِخ ) یکی از پریان نصیبین ، از جنیان نصیبین .
للغتنامه دهخدال . [ ل ِ ] (ع حرف ) را. مَر. (نصاب الصبیان ).برای ِ. از برای ِ. بهرِ. از جهت ِ. برون : چو بدره مهر کند مهر اوست للشعراچو باره داغ کند مهر اوست للزوار. عنصری .گفت ﷲ را، گفت برای خدا. لمصلحة؛ مصلحتی را. ﷲ؛ خدا را، ب