لغتنامه دهخدا
تود. (اِ) توت باشد و آن میوه ایست معروف که خورند. (برهان ) (آنندراج ). توت . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). فرصاد. (یادداشت ایضاً) : مباش مادح خویش و مگوی خیره مراکه من ترنج لطیف و خوشم تو بی مزه تود. <p class="a