لیثمی السمرقندیلغتنامه دهخدالیثمی السمرقندی . [ ل َ ث َ می یُس ْ س َ م َ ق َ ](اِخ ) رجوع به نصربن محمد شود. (الاعلام زرکلی ج 3).
لاثملغتنامه دهخدالاثم . [ ث ِ ] (ع ص ) کوبنده و شکننده . || بوسه دهنده . || آنکه دهان بندد. (منتخب اللغات ).
لاطملغتنامه دهخدالاطم . [ طِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از لطم به معنی طپانچه زدن بر رخسار و اندام . (از منتهی الارب ).