لیرهلغتنامه دهخدالیره . [رَ / رِ ] (اِ) مسکوک زرین انگلیسی . پولی از انگلیس و ترک : لیره ٔ ترک . لیره ٔ استرلینگ . لیره ٔ عثمانی . رجوع به کتاب النقود العربیة ص 229 و فهرست آن شود. صاحب فرهنگ نظام گوید: اصل کلمه از لیبر یونان
لرهلغتنامه دهخدالره . [ ل َ رَ ](اِخ ) کوهی به ارتفاع 9200 پا، میان استرآباد و تاش . (مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 79).
لرهلغتنامه دهخدالره . [ ل ِ رِ ] (اِخ ) کرسی بخش در «شِر». از ولایت بورژ. کنار کانال لوآر به فرانسه . دارای 1076 تن سکنه .
لرهلغتنامه دهخدالره . [ ل ُ رِ ] (اِخ ) ژان . روزنامه نویس فرانسوی . مولد کارنتان در قرن هفدهم میلادی .
لریهلغتنامه دهخدالریه . [ ] (اِخ ) نام موضعی ظاهراً به اسپانیا. رجوع به الحلل السندسیة ج 2 ص 156 شود.
لیرهارونلغتنامه دهخدالیرهارون . (اِخ ) ده کوچکی از بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 12000گزی شمال باختری دهدز، کنار راه مالرو تک اولاد به موریه . دارای 37 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6</span
لیرهاlyresواژههای مصوب فرهنگستانخانوادهای از زهصداهای مرکب مطلق که زههای آنها به موازات صفحۀ ساز کشیده میشود
لیرهارونلغتنامه دهخدالیرهارون . (اِخ ) ده کوچکی از بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 12000گزی شمال باختری دهدز، کنار راه مالرو تک اولاد به موریه . دارای 37 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6</span
لیرهاlyresواژههای مصوب فرهنگستانخانوادهای از زهصداهای مرکب مطلق که زههای آنها به موازات صفحۀ ساز کشیده میشود
کولیرهلغتنامه دهخداکولیره . [ رَ ] (اِخ ) قلییره . شهری به اسپانیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شهری است به اسپانی در ولایت «بلنسیه » و بر کنار رود «ژوکار» واقع است و 14000 تن سکنه دارد و محل صدور پرتقال و آذوقه است . (از لاروس ).