لیونلغتنامه دهخدالیون . [ یُن ْ ] (اِخ ) شهری بزرگ به فرانسه در ملتقای دو رودخانه ٔ رُن و سن با حدود 550هزار تن سکنه .
لیونلغتنامه دهخدالیون . [ یُن ْ ] (اِخ ) سیاستمدار و سفیر فرانسه و وزیر کشور و وزیر خارجه . تدبیر صلح پیرنه او کرد. مولد گرنوبل (1611-1671 م .).
کاوند لاگینLuggin probeواژههای مصوب فرهنگستانلولۀ مویین کوچکی که از برقکاف پُر شده باشد و، با قرار گرفتن در نزدیکی سطح فلز، بین فلز موردمطالعه و الکترود مرجع مسیر هدایت یونی برقرار کند متـ . لولۀ مویین لاگینـ هابر Luggin-Haber capillary
گلگونلغتنامه دهخداگلگون . [ گ ُ ] (ص مرکب ) سرخ رنگ ، چه گل به معنی سرخ و گون رنگ و لون را گویند. (برهان )(غیاث ). گلرنگ . (انجمن آرا) (آنندراج ) : از آب جوی هر ساعت همی بوی گلاب آیددر او شسته ست پنداری نگار من رخ گلگون . رودکی .همی
پیلونلغتنامه دهخداپیلون . [ ل َ وَ ] (اِ) نوعی از حریر لطیف که از آن اقمشه ٔ نفیس کنند. (شعوری ج 1 ص 261).
لیونةلغتنامه دهخدالیونة. [ ن َ ] (ع اِمص ) نرمی : لمس ، لامسه : المدرک به الکیفیات الاربع: الخشونة و النعومة و الخفة و اللیونة و نظائرها. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ).
لیونوره القشتالیهلغتنامه دهخدالیونوره القشتالیه . [ ] (اِخ ) دختر پادشاه پرتقال . (الحلل السندسیة ج 2 ص 249 و 251).
لیونوره القشتالیهلغتنامه دهخدالیونوره القشتالیه . [ ] (اِخ ) دختر پادشاه پرتقال . (الحلل السندسیة ج 2 ص 249 و 251).
لیونةلغتنامه دهخدالیونة. [ ن َ ] (ع اِمص ) نرمی : لمس ، لامسه : المدرک به الکیفیات الاربع: الخشونة و النعومة و الخفة و اللیونة و نظائرها. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ).
ملیونلغتنامه دهخداملیون . [ ] (اِ) خربزه ٔ گرمک است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به ملونیا شود.
ملیونلغتنامه دهخداملیون . [ م ِ ] (فرانسوی ، عدد، ص ) ده لک یا دوکرور و یا هزارهزار. (ناظم الاطباء). ج ، ملایین . به زبان مردم عامه ملاوین . معادل میلیون . (دزی ج 2 ص 616).
ملیونلغتنامه دهخداملیون . [ م ِل ْ لی یو ] (از ع ، اِ) طرفداران ملت . مقابل کسانی که از دولت ، یا دولت غیرمبعوث از ملت حمایت می کردند.
خامالیونلغتنامه دهخداخامالیون . (معرب ، اِ) بلغت یونانی مازریون سیاه است و آن دوائی است که بر برص و بهق طلا کنند نافع آید. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 374).