لیکاسلغتنامه دهخدالیکاس . (اِخ ) از شخصیتهای اساطیری که به دست هرکول به دریای اژه افکنده شد و آنجا به صورت تخته سنگی درآمد.
لکاشلغتنامه دهخدالکاش . [ ل ِ ] (اِ) به معنی راه . راهی که در زمستان پر گل و لای باشد. (از مجعولات شعوری ).
لکازلغتنامه دهخدالکاز. [ ل ِ ] (ع اِ) چوب و جز آن که درسوراخ بکره داخل کنند تا تنگ گردد. (منتهی الارب ).