متسویلغتنامه دهخدامتسوی . [م ُ ت َ س َوْ وی ] (ع ص ) مستوی و برابر. (آنندراج ). راست و مستقیم و هموار و برابر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسوی شود.
متسییلغتنامه دهخدامتسیی . [ م ُ ت َ س َی ْ یی ] (ع ص ) (از «س ی ء») شتر ماده که فروگذارد شیر را از پستان بدون دوشیدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسیی شود.
متشیلغتنامه دهخدامتشی . [ م ُت ْ ت َ ] (ع ص ) (از «وش ی ») استخوانی که به شود از شکستگی که دارد. (آنندراج ). استخوان شکسته ٔ به شده . || بیمار شفایافته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).