مروانیلغتنامه دهخدامروانی . [ م َرْ ] (ص نسبی ) منسوب است به مروان بن حکم . (از الانساب سمعانی ).- مروانی رنگ ؛ چون مروان . دارای صفاتی چون صفات مروان : اولاً لشکر آل مرتضی که باشند، شیر مردان نه مشتی دوغ بازی سیاه قفا... أموی طبع، مروانی رن
مروانیلغتنامه دهخدامروانی . [ م َرْ ] (ص نسبی ) منسوب به مروان بن غیلان از حرث . (از الانساب سمعانی ).
مریوانی کاکیهالغتنامه دهخدامریوانی کاکیها. [ م َ ری ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه ؛ در 9 هزارگزی جنوب کوزران و 3هزارگزی غربی راه کوزران به چهار زبر، دردشت سردسیر واقع و دارای 150 تن س
مراهنةلغتنامه دهخدامراهنة. [ م ُ هََ ن َ ] (ع مص ) مراهنه . با کسی گرو بستن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). رهان . (زوزنی ). گرو بستن به تاختن . (منتهی الارب ). مسابقه . (اقرب الموارد). شرط بستن . (فرهنگ فارسی معین ). || مخاطرة. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). خطر کردن در کاری . || گرو گذ