لغتنامه دهخدا
مارگیر. (نف مرکب ) افسونگرمار. (ناظم الاطباء). که مار گیرد. مار گیرنده . مارافسای . مارافسار. مارافسان . افسونگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حاو. حواء. (منتهی الارب ) : مار است این جهان وجهانجوی مارگیراز مارگیر مار برآرد همی دمار.عماره ٔ