ماسورگکلغتنامه دهخداماسورگک . [ رَ گ َ ] (اِ مصغر) ماسوره ٔ کوچک : سر او بسته به پنهان زدرون عمداسر ماسورگکی در سر او پیدا. منوچهری .و رجوع به ماسوره شود.
اسهال ماساریقیلغتنامه دهخدااسهال ماساریقی . [ اِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در این حال رنگ بیمار و بول او بگردد.
مشارقلغتنامه دهخدامشارق . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مشرق .(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مواضع برآمدن خورشید. (ازاقرب الموارد) . مقابل مغارب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و از مشارق ممالک و... او شموس انصاف و بدور انتصاف را طلوع داد. (سندبادنامه ص 8
مشارکلغتنامه دهخدامشارک . [ م ُ رِ ] (ع ص ) انباز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). انباز. شریک و مشترک . (ناظم الاطباء). انباز. شریک . (یادداشت مرحوم دهخدا). شریک . (از اقرب الموارد) : سبب را نیز دو رکن نهند تا هر سه رکن در تقسیم مشارک باشند. (المعجم چ دانشگاه ص <span class=
مشارکدیکشنری عربی به فارسیعملي , کارگر , موثر , عامل , عمل کننده , شرکت کننده , شريک , انباز , سهيم , همراه
هلغتنامه دهخداه. (حرف ) حرف سی ویکم است از حروف هجای فارسی و بیست وهفتم از حروف هجای عربی . نام آن «ها» ونشانه ٔ آن در تحریر «هَ ، ه » است و به حساب جمل آن را به پنج دارند. و آن از حروف حلقی و ناریه و مرفوع و مصمته است و در علم نجوم و معما رمز و نشانه ٔ زهره و رمز سنه ٔ هجری و رمز برج سنبل