ماشاتوکلغتنامه دهخداماشاتوک . (اِخ ) دهی از دهستان حومه است که در بخش مرکزی شهرستان فومن واقع است و 208 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
مساتیقلغتنامه دهخدامساتیق . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مُستقة: و ذکر کاریزها و جویها و رودخانه ها و آسیاها و مقاسم آبهای آن و مساتیق آن و عدد ضیاعها و رساتیق آن [ قم ] . (تاریخ قم ص 20). رجوع به مستقه شود.
مشاتغلغتنامه دهخدامشاتغ. [ م َ ت ِ] (ع اِ) جاهای هلاکت و جاهای مخوف و خطرناک . (ناظم الاطباء). مهالک . (از اقرب الموارد) (محیط المحیط).
مشتوکلغتنامه دهخدامشتوک . [ م ُ ] (اِ)قسمت زیرین لوله ٔ سیگارت که تهی است و توتون در آن نیست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لوله ای از مقوا که در ته سیگار نصب شود. || لوله ٔ فلزی یاچوبی و جز آن که سیگار را بر آن نصب کنند و کشند.
مستوکیلغتنامه دهخدامستوکی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) ناقه که مملو از پیه شده باشد. || مشک که مملو باشد. || شکم که مدفوع آن خارج نشود. (از اقرب الموارد). و رجوع به استیکاء شود.