ماشمیانلغتنامه دهخداماشمیان . (اِخ ) دهی جزء بلوک خورگام از دهستان عمارلو است که در بخش رودبار شهرستان رشت واقع است و 185 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
مسمونلغتنامه دهخدامسمون . [ م َ ] (ع اِ) نان روغنی . (از اقرب الموارد) (بحر الجواهر). نان روغنین . (مهذب الاسماء).
مسمنلغتنامه دهخدامسمن . [ م ُ س َم ْ م ِ ] (ع ص ) فربه کننده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مقابل مهزل . (یادداشت مرحوم دهخدا). || چرب کننده طعام را به روغن . || خنک کننده . || روغن توشه دهنده . (از منتهی الارب ).
مسمنلغتنامه دهخدامسمن . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) فربه خلقی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || آن که روغن بسیار دارد. (ناظم الاطباء). ج ، مسمنون .
مسمنلغتنامه دهخدامسمن . [ م ُ س َم ْ م َ ] (ع اِ) نوعی طعام . (یادداشت مرحوم دهخدا). در تداول فارسی معمولاً مسما گویند. و رجوع به مسما شود.