ماقتلغتنامه دهخداماقت . [ ق ِ ] (ع ص ) دشمن گیرنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مآقطلغتنامه دهخدامآقط. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأقِط. (اقرب الموارد) : و چند روز در مقاحم آن ملاحم و مبارک آن معارک و مساقط آن مآقط از لطمه ٔ حدود ظبات بر خدود کمات ... خون چون صوب انواء و ذوب انداء چکید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ شعار ص 365</s
ماکتلغتنامه دهخداماکت . [ ک ِ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح معماری ) نمونه ای از یک ساختمان ، کارگاه ، کارخانه و غیره که با چوب و مقوا سازند و تغییرات لازم را در آن دهند و سپس مطابق همان نمونه ساختمان را برآورند. || (اصطلاح نقاشی ) نمونه ٔ کوچک از شی ٔ که نقاشان اطوار مختلف آن را مورد مطالعه قرار
ماکثلغتنامه دهخداماکث .[ ک ِ ] (ع ص ) درنگ و انتظارکننده . (آنندراج ). مکث نماینده و درنگ کننده و انتظارکشنده . ج ، ماکثون . (ناظم الاطباء). درنگ و اقامت کننده . (از اقرب الموارد).
ماکدلغتنامه دهخداماکد. [ ک ِ ] (ع ص ) اقامت کننده در جایی و مؤنث آن ماکدة. (از اقرب الموارد). || آنکه پیوسته بر یک قرار بماند و گویند ماء ماکد، آبی که بر یک قرار ماند، و دَرّ ماکد، شیری که پیوسته بر یک قرار باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در ماکد، شیر که پیوسته بر یک قرار ماند. (منته
میاکیدلغتنامه دهخدامیاکید. [ م َ ] (ع اِ) دوالها که بدان کوهه ٔ زین بندند. (منتهی الارب ، ماده ٔ وک د) (آنندراج ). بندهایی که بدان جزءپیشین پالان شتر را به هم می بندند. (ناظم الاطباء).
حماقتلغتنامه دهخداحماقت . [ ح َ ق َ ] (ع اِمص ) بلاهت . حمق . حماقة. گولی . بی عقلی . (غیاث از منتخب و کشف ) : این حماقت نه عجب باشد از آن ریش بزرگ هرکه را ریش بزرگ است خر وکوسه بود. ادیب .رجوع به حماقة شود.
حماقتدیکشنری فارسی به انگلیسیasininity, daftness, dumbness, fatuousness, folly, foolishness, idiocy, imbecility, inanity, insanity, lunacy, puerility, senselessness, silliness, simplicity, stupidity, tomfoolery