مالایعنیهلغتنامه دهخدامالایعنیه . [ ی َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) مالایعنی . آنچه قابل اعتنا نباشد: و هنگام اشتغال بمالایعنیه حاضرجواب تر. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ). و رجوع به مالایعنی شود.
مالایعنیلغتنامه دهخدامالایعنی . [ی َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آنچه که مراد ندارد کسی از او. (آنندراج ). بی معنی و بی نتیجه . (ناظم الاطباء). بی فایده . بیهوده . (فرهنگ فارسی معین ) : و از مالابد نکاهد و در مالایعنی نیفزاید. (المعجم ).
اقهاللغتنامه دهخدااقهال .[ اِ ] (ع مص ) بنابایست مشغول شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): اقهل الرجل ؛ تکلف مالایعنیه . (اقرب الموارد). || نفس خود را آلودن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).