مولجانلغتنامه دهخدامولجان . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهتاب بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع در 17هزارگزی شمال خاوری اصفهان ، با 200 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="
مولوزنلغتنامه دهخدامولوزن . [ زَ ] (نف مرکب ) مولوزننده . نوازنده ٔ مولو. آنکه مولو می نوازد. آنکه نی یا شاخک جوکیان و کشیشان نوازد. (از یادداشت مؤلف ) : مرا بینند اندر کنج غاری شده مولوزن و پوشیده چوخا. خاقانی .به بانگ و زاری مولوز
مولوزنفرهنگ فارسی عمیدنوازندۀ مولو؛ آنکه مولو میزند: ( مرا بینند در سوراخ غاری / شده مولوزن و پوشیده چوخا (خاقانی: ۲۶).
ملجونلغتنامه دهخداملجون . [ م َ ] (ع ص ) برگ کوفته ٔ به آرد و یا به هسته ٔ خرما و یا به جو آمیخته برای خوراک شتر. (از ناظم الاطباء).