مالاتلغتنامه دهخدامالات . (ع ص ، اِ) ج ِ مالة. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مالة شود.
مالیاتلغتنامه دهخدامالیات . (از ع ، اِ) باج و خراج . (ناظم الاطباء). ج ِ مالیه . وجوهی که مأموران دولت برحسب قانون از صاحبان املاک ، اراضی ، مستغلات و غیره گیرند. باج . خراج . ارتفاع . (از فرهنگ فارسی معین ). سهمی است که بموجب اصل تعاون ملی و بر وفق مقررات هریک از سکنه ٔ کشور موظف است که از ثر
باج و خراج گرفتنلغتنامه دهخداباج و خراج گرفتن . [ ج ُ خ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مکس . (منتهی الارب ). باج ، ساو، عوارض ، مالیات گرفتن . رجوع به باج گرفتن شود.
ضريبةدیکشنری عربی به فارسیماليات کالا هاي داخلي , ماليات غيرمستقيم , ماليات بستن بر , قطع کردن , ماليات , باج , خراج , تحميل , تقاضاي سنگين , ملا مت , تهمت , سخت گيري , ماليات بستن , ماليات گرفتن از , متهم کردن , فشاراوردن بر
مالیاتلغتنامه دهخدامالیات . (از ع ، اِ) باج و خراج . (ناظم الاطباء). ج ِ مالیه . وجوهی که مأموران دولت برحسب قانون از صاحبان املاک ، اراضی ، مستغلات و غیره گیرند. باج . خراج . ارتفاع . (از فرهنگ فارسی معین ). سهمی است که بموجب اصل تعاون ملی و بر وفق مقررات هریک از سکنه ٔ کشور موظف است که از ثر
مالیاتلغتنامه دهخدامالیات . (از ع ، اِ) باج و خراج . (ناظم الاطباء). ج ِ مالیه . وجوهی که مأموران دولت برحسب قانون از صاحبان املاک ، اراضی ، مستغلات و غیره گیرند. باج . خراج . ارتفاع . (از فرهنگ فارسی معین ). سهمی است که بموجب اصل تعاون ملی و بر وفق مقررات هریک از سکنه ٔ کشور موظف است که از ثر
قابض مالیاتلغتنامه دهخداقابض مالیات . [ ب ِ ض ِ ] (ص مرکب ) آنکه مالیات در نزد وی جمع میگردد. (ناظم الاطباء).