ماندابلغتنامه دهخدامانداب . (اِ مرکب ) جایی که در آن آب مانده و بدبو می شود. (فرهنگستان ). مانده آب . مرداب . آب راکد که مانده و بدبو شده باشد.
جنگل کرانآبriparian forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلی که در کرانۀ مناطق آبی از قبیل رودها و جویها و آبراههها و برکهها و ماندابها و دریاچهها میروید
ماندابلغتنامه دهخدامانداب . (اِ مرکب ) جایی که در آن آب مانده و بدبو می شود. (فرهنگستان ). مانده آب . مرداب . آب راکد که مانده و بدبو شده باشد.
باتلاق (باطلاق)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی اق (باطلاق)، مرداب، تالاب، برکه، مانداب، لجنزار، ریگ روان، منجلاب، گِل آبگند، آب ایستاده، آب مرده، آب راکد، آب فاضلآب ◄ گنداب راهآب، دریاچه چاه ◄ حفره