مندوللغتنامه دهخدامندول . [ م ُ دَ وِ ] (ع ص ) از جایی به جایی شونده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || برآینده آنچه در شکم باشد. (آنندراج ). بیرون آمده هرآنچه در شکم باشد. || شکم فروهشته و فراخ شده . || هر چیز آویزان . (ناظم الاطباء). رجوع به اندیال شود.
مندوللغتنامه دهخدامندول . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان علوی کلا است که در بخش مرکزی شهرستان نوشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
منذوللغتنامه دهخدامنذول . [ م َ ] (اِ) جَزّ. (یادداشت مرحوم دهخدا). نامی است که در مینودشت به جز دهند. رجوع به «جز» شود.
ماندولینفرهنگ فارسی عمیدساز زهی با بدنۀ گلابیشکل، دستۀ کوتاه، و چهار جفت سیم فولادی که با زخمهای سهگوش نواخته میشود.
ماندولینفرهنگ فارسی معین(دُ) [ فر. ] (اِ.) ساز زهی مضرابی با کاسة طنین گرد، دستة کوتاه و چهار زوج سیم از فولاد.
ماندولینفرهنگ فارسی عمیدساز زهی با بدنۀ گلابیشکل، دستۀ کوتاه، و چهار جفت سیم فولادی که با زخمهای سهگوش نواخته میشود.
ماندولینفرهنگ فارسی معین(دُ) [ فر. ] (اِ.) ساز زهی مضرابی با کاسة طنین گرد، دستة کوتاه و چهار زوج سیم از فولاد.