ماهوکلغتنامه دهخداماهوک . (اِخ ) دهی از دهستان القورات است که در بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع است و 234 تن سکنه دارد. مزرعه ٔ عبداﷲ جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
موعوکلغتنامه دهخداموعوک . [ م َ ] (ع ص ) مرد تب زده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد گرفتار تب . (ناظم الاطباء). تب گرفته . (مهذب الاسماء).
ماحقلغتنامه دهخداماحق . [ ح ِ ] (ع ص ) یوم ماحق ، روز سخت گرم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (آنندراج ). || (اِ) شدت گرمای تابستان . یقال جأنا فی ماحق الصیف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شدت گرمای تابستان . (آنندراج ).
ماهیکلغتنامه دهخداماهیک .[ ی َ ] (اِ مصغر) ماهی خرد. ماهی کوچک : آن طفل بین که ماهیکان چون کند شکاربر سوزن خمیده چو یک پاره نان کند. خاقانی .و رجوع به ماهی شود.
ماهکلغتنامه دهخداماهک . [ هََ] (اِ مصغر) ماه خرد. سالَک را به تفأل ماهک گویندتا زود زایل شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || خوبروی کوچک . معشوقک زیباروی : ماهکی سروقد و سیم تن و لاله رخ است ماه کی نوش لب و ناربر و جعدور است . روزبه نکتی
میاوقلغتنامه دهخدامیاوق . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برگشلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 13هزارگزی خاور ارومیه با 800 تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه و راه آن ماشین رو است . ده باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایر