ماه به ماهلغتنامه دهخداماه به ماه . [ ب ِ ] (ق مرکب ) از این ماه به آن ماه . (ناظم الاطباء). هر ماه . همه ماهه . ازاین ماه تا ماه دیگر. || ماه بسیار. (ناظم الاطباء). || مدت مدید. (ناظم الاطباء).
مایه به مایهلغتنامه دهخدامایه به مایه . [ ی َ / ی ِ ب ِ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) رأس المال . فروختن چیزی به بهای خرید و بدون سود. مایه کاری . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). و رجوع به مایه کاری شود.
استخراج مایعـ مایعliquid-liquid extractionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن اجزای محلول مایع در تماس با مایعی نامحلول جدا میشود
ماچلغتنامه دهخداماچ . (اِ) بوسه . (جهانگیری ). بوسه و قبله . (ناظم الاطباء). بوسه است که به عربی قُبله گویند. (برهان ). بوسه و مصدر آن ماچیدن است . (از آنندراج ). بوس . بوسه . قبله . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- ماچ و بوسه ؛ بوس . ماچ . بوسه ای چند.
دلماچلغتنامه دهخدادلماچ . [ دَ ] (اِ) مترجم ، به لهجه ٔ گناباد خراسان . (یادداشت لغت نامه ). رجوع به دیلماج شود.
ماچلغتنامه دهخداماچ . (اِ) بوسه . (جهانگیری ). بوسه و قبله . (ناظم الاطباء). بوسه است که به عربی قُبله گویند. (برهان ). بوسه و مصدر آن ماچیدن است . (از آنندراج ). بوس . بوسه . قبله . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- ماچ و بوسه ؛ بوس . ماچ . بوسه ای چند.
کماچلغتنامه دهخداکماچ . [ ک ُ ] (اِ) نوعی ازنان است که سطبر باشد. (غیاث ). کماج . و رجوع به کماج شود. || به معنی بادریسه ٔ خیمه و این لفظ ترکی است . (غیاث ). و رجوع به معنی آخر کماج شود.
کوماچلغتنامه دهخداکوماچ . (اِ) کوماج . کماج . (ناظم الاطباء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ قبل و کماج شود.
قماچلغتنامه دهخداقماچ . [ ق ُ ] (اِ) کماچ و آن نوعی است از نان و ظاهراً لفظ ترکی است . (غیاث اللغات ).