مبادی قانونیواژهنامه آزاددر رسانه ها به معنی راه های قانونی یا دروازه های قانونی به کار می رود، مثلاً «ورود کالای قاچاق از مبادی قانونی». در این صورت، مبادی، جمع مبدأ، باید به معنی آغازها یا همان دروازه های ورودی باشد.
مبادیلغتنامه دهخدامبادی . [ م ُ] (ع ص ) آشکاراکننده . اسم فاعل از مبادات که به معنی آشکارا کردن است . (غیاث ). و رجوع به مباداة شود.
مبادیلغتنامه دهخدامبادی . [م َ ] (ع اِ) ج ِ مبداء. (دهار) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آغازها. (آنندراج ). آغازها و مبدأها و اصل و بنیاد. (ناظم الاطباء) : و هم مبادی و اوایل آگهی خود را از حواس گیرد. (مصنفات باباافضل ).- مَبادی آداب ؛ آنکه
مبادیفرهنگ فارسی عمید۱. آشکارکننده؛ ظاهرکننده.۲. [مجاز] رعایتکننده.⟨ مبادی آداب: کسی که آداب معاشرت را رعایت میکند.
مبادیلغتنامه دهخدامبادی . [ م ُ] (ع ص ) آشکاراکننده . اسم فاعل از مبادات که به معنی آشکارا کردن است . (غیاث ). و رجوع به مباداة شود.
مبادیلغتنامه دهخدامبادی . [م َ ] (ع اِ) ج ِ مبداء. (دهار) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آغازها. (آنندراج ). آغازها و مبدأها و اصل و بنیاد. (ناظم الاطباء) : و هم مبادی و اوایل آگهی خود را از حواس گیرد. (مصنفات باباافضل ).- مَبادی آداب ؛ آنکه
مبادیفرهنگ فارسی عمید۱. آشکارکننده؛ ظاهرکننده.۲. [مجاز] رعایتکننده.⟨ مبادی آداب: کسی که آداب معاشرت را رعایت میکند.
مبادیلغتنامه دهخدامبادی . [ م ُ] (ع ص ) آشکاراکننده . اسم فاعل از مبادات که به معنی آشکارا کردن است . (غیاث ). و رجوع به مباداة شود.
مبادیلغتنامه دهخدامبادی . [م َ ] (ع اِ) ج ِ مبداء. (دهار) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آغازها. (آنندراج ). آغازها و مبدأها و اصل و بنیاد. (ناظم الاطباء) : و هم مبادی و اوایل آگهی خود را از حواس گیرد. (مصنفات باباافضل ).- مَبادی آداب ؛ آنکه
مبادیفرهنگ فارسی عمید۱. آشکارکننده؛ ظاهرکننده.۲. [مجاز] رعایتکننده.⟨ مبادی آداب: کسی که آداب معاشرت را رعایت میکند.