مبهزلغتنامه دهخدامبهز. [ م ِ هََ ] (ع ص ) رجل مبهز؛ مرد سخت راننده و دورکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد).
مبهشلغتنامه دهخدامبهش . [ م ُ ب َهَْ هََ ] (ع ص ) سریع. (ذیل اقرب الموارد). سیر مبهش ؛سیر سریع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مبهجلغتنامه دهخدامبهج . [ م ُ ب َهَْ هَِ ] (ع ص ) نیکویی آورنده و پیراینده و زیبا سازنده .(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) || مُبهِج . خوش و شادمان کننده . (غیاث ). شاد و مسرور سازنده . (آنندراج ). شادمانی آورنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود. || کسی که خود را زیبا و خوش صورت جلوه د
مبهجلغتنامه دهخدامبهج . [ م ُ هَِ ] (ع ص ) خوش و شادمان کننده . (غیاث ). شاد و مسرور و سازنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || زمینی که صاحب نبات زیبا باشد. (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).