مبهزلغتنامه دهخدامبهز. [ م ِ هََ ] (ع ص ) رجل مبهز؛ مرد سخت راننده و دورکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد).
مبهشلغتنامه دهخدامبهش . [ م ُ ب َهَْ هََ ] (ع ص ) سریع. (ذیل اقرب الموارد). سیر مبهش ؛سیر سریع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مبهوظلغتنامه دهخدامبهوظ. [ م َ ] (ع ص ) گرانبار . (از منتهی الارب ). درمانده ازبار و گرانبار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
میبسلغتنامه دهخدامیبس . [ م ُ ی َب ْ ب ِ ] (ع ص ) خشک کننده . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح پزشکی ) خشکی مزاج آورنده . خشک کننده ٔ طبیعت و مزاج . یبوست آور : و البردی مبرد فی الدرجة الثانیة میبس مقبض . (تذکره ٔ ابن البیطار ص 87<