متاربهلغتنامه دهخدامتاربه . [ م ُ رَ ب َ ] (ع مص ) همزاد و هم سن شدن . یقال : تاربتها ای صارت تربها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مصاحبت اتراب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مطاربهلغتنامه دهخدامطاربه . [ م ُ رَ ب َ ] (ع مص )با هم طرب نمودن یا مسرور نمودن همدیگر را : چند روز است تا سلطان اشارت فرموده است که چندین پیرایه از جهت مطاربة معد کنیم . (جهانگشای جوینی ).