متالم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. غمگین شدن، ناراحت شدن، دلگیر شدن ۲. دردمند شدن ۳. متاثر شدن، متاسف شدن
متألملغتنامه دهخدامتألم . [ م ُ ت َ ءَل ْ ل ِ ] (ع ص ) دردناک و دردمند. (آنندراج ). دردمند و دردناک . (غیاث ). دردیافته . (ناظم الاطباء). مأخوذ از تازی ، غمناک و دردمند و آزرده و رنج کشیده و متأذی و اندوهگین و رنجیده و ناخشنود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تألم شود.- متأ
متألملغتنامه دهخدامتألم . [ م ُ ت َ ءَل ْ ل ِ ] (ع ص ) دردناک و دردمند. (آنندراج ). دردمند و دردناک . (غیاث ). دردیافته . (ناظم الاطباء). مأخوذ از تازی ، غمناک و دردمند و آزرده و رنج کشیده و متأذی و اندوهگین و رنجیده و ناخشنود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تألم شود.- متأ
saddensدیکشنری انگلیسی به فارسیغمگین، متاثر ساختن، غمگین ساختن یاشدن، متالم کردن، غمگین کردن، افسرده شدن
saddeningدیکشنری انگلیسی به فارسیغم انگيز، متاثر ساختن، غمگین ساختن یاشدن، متالم کردن، غمگین کردن، افسرده شدن