متتبعلغتنامه دهخدامتتبع. [ م ُ ت َ ت َب ْ ب ِ ] (ع ص ) آن که تتبع کند. آن که استقراء کند. (یادداشت دهخدا). طلب کننده چیزی را و رونده در پی آن .(آنندراج ) || مشغول و ملازم در تجسس و تجسس کننده . (ناظم الاطباء). تتبعکننده و تجسس کننده . مطالعه کننده . ج ، متتبعین . || تقلیدکننده و تقلیدی ضد مختر
متطبعلغتنامه دهخدامتطبع. [ م ُ ت َ طَب ْ ب ِ ] (ع ص ) خوی گیر. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). طبیعی و متأثر شده از طبیعت . || کسی که برخلاف طبیعت و به تکلف کاری میکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || آوندپر. || رودخانه ٔ پر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تط
متتابعاًلغتنامه دهخدامتتابعاً. [ م ُ ت َ ب ِ عَن ْ ] (ع ق ) پیاپی . به طور متتابع (معنی اول ). و رجوع به پیاپی شود.